مریض شدن ایلیا جون
عشق مامان یه روز ۵شنبه بابا اومد دنبالت باهم رفتین پارک کلی بازی کردی اونجا بعد از اونجا رفتی خونه بابایی نمیدونم چی خوردی که یه سره بالا میاوردی و دلپیچه داشتی جمعه ساعت ۸صبح بود بابا دید حالت بده تورو اورد پیش من یکم تو بغلم خوابیدی خیلی رنگت پریده بود بیدار که شدی اصلا نای راه رفتن نداشتی همش بالا میاوردی دوروز غذا نخورده بودی انگار معدت ویروسی شده بود جرأت نمیکردم بهت غذا بدم خودتم میترسیدی انقد که حالت بهم میخورد سر درد گرفته بودی بعداز ظهر جمعه با زندایی سارا بردیمت دکتر گفت یه نوع ویروسه باید استراحت کنی همونجا بهت سرم زدن و دارو دادن برگشتیم خونه به ظاهر یه کوچولو بهتر شده بودی اما بازم حالت تهوع داشتی اون شب تب کردی هرچی دارو میدادم تبت پایین نمیومد تا صبح پاشورت کردم تا اینکه دم صبح یکم تبت پایین اومد تونستی راحت بخوابی سه روز طول کشید تا حالت کاملا خوب شد عزیز دلم ......الهی هیچوقت دیگه مریض نشی قربونت برم ..... الهی همیشه تنت سالم باشه نفسم......الهییییییییییییی.