ایلیا جونمایلیا جونم، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

ایلیا جون هدیه آسمونی

دریا و ایلیا جون

1393/6/25 14:16
نویسنده : مامان لیلا
191 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان ۲۰ شهریور بود که زندایی سارا و خونوادش از کرمانشاه رفتن مشهد از مشهدم اومدن آمل شب ۵شنبه بود که رسیدن البته تو رفته بودی پیش بابات جمعه بعدازظهر اومدی خونه دایی جون ما همه اونجا بودیم تو هم با دیدن امیرو آرمیتا خواهرزاده های زندایی خیلی خوشحال شدی کلی بازی کردی شب جمعه همه رفتیم دریا کلی اونجا با ماسه ها بازی کردین و عکس انداختیم از اونجایی که دیگه نمیتونستیم شمارو کنترل کنیم لب دریا تصمیم گرفتیم شامو تو پارک بخوریم بخاطر امنیت بیشتر برای شما خیلی خوش گذشت شب خوبی بود بخصوص برای شما انقدر بازی کردین که لباساتون خیس عرق شده بود آخر شب دیگه هوا بارونی شده بود ما هم وسیله هارو جمع کردیم برگشتیم خونه از خستگی امیرو ارمیتا خوابیدن اما تو لج کردی و از ما خیار میخواستی ماهم تو یخچال خیار نداشتیم تو هم حرف تو کلت نمیرفت یسره گریه میکردی حرف خودتو میزدی تا اینکه زندایی سارا به ذهنش رسید خیارای تو سالادو جدا کنه برات تا بخوری تو هم قانع شدی بعد خوردن خیار خوابت برد .... هروقت زیاد خسته باشی و خوابت بیاد یه بهونه هایی میاری که آدم نمیدونه چیکار کنه ....... از دست تو پسر خوشگل و بهونه گیرم ...... قربون شکل ماهت برم الهییییییییییییییییی.

پسندها (2)

نظرات (0)