جشن پايان تحصيلى
عزيز دل مامانى ديگه يواش يواش به ماه خرداد و تعطيل شدن مدرسه ها نزديک ميشديم 28 ارديبهشت ماه سال 93 مهدتون تعطيل شد و به خونه اومدى روز يکشنبه بود که گفتى دوشنبه و سه شنبه تعطيلى اما 4 شنبه واسه جشن پايان تحصيلى بايد برى مهد عزيزم...........صبح روز 4 شنبه ساعت 8:30 باهم رفتيم ارايشگاهى که از قبل برات وقت گرفته بودم تا موهاتو برات فشن کنه خوشگلم...از اونجا بسمت مهد حرکت کرديم ساعت 9 صبح بود وقتى وارد حياط مهد شديم بچه ها يکى يکى با ماماناشون وارد مهد ميشدن وقتى تورو ديدن همه توجه ها به سمت موهات کشيده شد همه ميگفتن واى موهاشو نگاه کنيد چقدر قشنگ شده منم چند تا عکس يادگارى از تو و همکلاسيهات و خانم معلمت گرفتم و از مهد اومدم بيرون ظهر اومدم دنبالت ديدم در حال شيرينى خوردن هستيد بعد از اتمام جشن بهتون يه کتاب شعر خيلى قشنگ هديه دادن که اسمش بود( ديداش و جايزه نوبل) .....از همه دوستات خداحافظى کردى مربى مهربونت رو بغل کردى و بوسيدى همينطور از خانم مبارکى هم خداحافظى کرديم و به خونه برگشتيم ديگه تعطيل شدى و همش مشغول بازى تو کوچه يا مشغول بازى با تبلت بودى عزيز دلم ...................مهرماه که بياد به لطف خدا ميرى پيش دبستانى خوشگل مامان ....الهى مؤفق باشى نفسم...................